هدف از روزه گرفتن، رسیدن به مقام متقین است. خداوند، قرآن را هدایت برای متقین قرار داده است. کسانی میتوانند از قرآن بهره کامل برند و از نور آن استفاده کنند که به این مقام رسیده باشند. روزه، راه رسیدن به این مقام و زمینهساز بهرهگیری از انوار قرآنی است تا به مقصد و مقصود نهایی دسترسی یابی که مقام خلافت اللهی است.
اما این متقین چه کسانی هستند که هدف و مقصد و مقصود من روزه دار است؟
در آیات و روایات بسیاری وصف تقوا و اهل تقوا و نیز متقین گفته شده است، ولی به نظر میرسد با نگاهی به همین آغاز سوره مبارکه بقره بتوانیم به کلیاتی برسیم و شناختی از معنا و مفهوم آن به دست آوریم. مقدار شناختی که کفایت میکند تا مقصد و مقصود خود را از روزه دانسته باشیم.
قرآن پس از بیان این مطلب که کتاب الهی، هدایت متقین است، میفرماید: متقین کسانی هستند که به جهان غیب ایمان میآورند و نماز به پا میدارند و از آن چه روزیشان کردیم انفاق میکنند. کسانی که به آن چه خدا به تو و بر پیامبران پیش از تو فرو فرستاده ایمان میآورند و به عالم آخرت یقین میآورند. این متقین بر هدایتی از سوی پروردگارشان هستند و هم آنان رستگارانند.(آیات 2 تا 5)
در این آیات تمام توجه به مقام اسمی متقین است. اول آن که متقی بودن، مقام است و نه حال و امری گذرا و مقطعی؛ این را از آن رو میگویم که در آیه از متقین استفاده شده است که اسم فاعل باب ثلاثی مزید است. این نکته را باید یادآور شوم که کلمات و واژگان در قرآن چون از سوی خداوند انتخاب شده، همه دارای بار معنایی خاص است و انتخاب هر واژه از سوی آن حکیم فرزانه و قادر و توانا به دقت و به هدف بیان معنایی خاص برگزیده شده است. وقتی اسم به کار میرود، به معنای پایداری آن معنا و صفت در فرد است. وقتی میگوییم او عالم و داناست، به این معناست که از چنین صفتی به صورت دایمی(ولو در مقطع زمانی) برخوردار است. بنابراین به کسی که چیزی را میداند و از هزاران تنها در مقطعی کوتاه و یا درباره چند موضوع آگاهی و دانایی دارد، نمیگوییم او عالم و داناست. پس فرق است میان کسی که متقی و تقواپیشه است با کسی که میخواهد تقوا ورزد. در این آیات، متقین را کسانی دانسته است که میکوشند اموری را در خود به صورت اسمی تحقق بخشند از این رو، همواره از فعل مضارع استفاده شده است. به این معنا که در تلاش هستند تا ایمان به غیب را ادامه دهند و استمرار بخشند و به مراحل کمالی آن دست یابند و نماز را همواره به پا میدارند( به پا داشتن غیر از خواندن و گزاردن است) از روزی خود میبخشند. به هر حال در یک حالت استمراری در مسایلی هستند که به عنوان قید متقین آورده شده است؛ یعنی با آن که به مقام اسمی متقین رسیده اند، ولی این گام نهایی نیست و تا به کمال راهی بس دراز است. از این رو، مقتین نیز باید از قرآن بهره گیرند تا به مقاماتی که قرآن برای آنها فراهم میآورد دست یابند.
اکنون که دانستهایم که قرآن هدایت متقین است؛ و این متقین هنوز در راهند تا به مقصد عالی تری برسند، این پرسش مطرح میشود که در آیه روزه سخن از این است که "لعلکم تتقون" به این معنا که "تا شاید تقوا ورزید". در این جا نیز فعل است نه اسم. بنابراین اگر فرد روزه بگیرد، شاید به گروهی وارد شود که تقوا میورزند. میان تقواورزی (تتقون)و متقین(تقواپیشگان) فرق است؛ یعنی تقواورز مثل کسی است که میکوشد خود را به شکل کسانی در آورد که متقین هستند؛ یعنی در راه است، نه در مقام. بنابراین باید هماره تلاش کند و تقوا ورزد تا به مقام تقواپیشگان در آید.
از آیه روزه چنین به نظر میرسد، همه کسانی که روزه میگیرند، نباید متوقع باشند که تقواورز باشند. از این رو، واژه شاید و لعل به کار رفته است، چه رسد که متوقع باشند که به مقام متقین و تقواپیشگان رسند که مقام اسمی است. پس نباید روزهدارانی که میکوشند تقوا ورزند، متوقع باشند که بتوانند از انوار قرآنی و هدایت ویژه آن بهره گیرند. به این معنا که قرآن، در صورتی برای آنان به عنوان یک نور تجلی میکند که به مقام متقین و تقواپیشگان در آمده باشند. از آن جایگاه است که میتوانند امید داشته باشند تا از انوار هدایتی ویژه قرآن بهره گیرند.
اما اگر این گونه است که با این همه تلاش و روزه گرفتن و خودداری ورزیدن هنوز به مقامینرسیم که بتوانیم از انوار هدایتی قرآن بهره گیریم، چه فایدهای در پس این روزه گرفتن ماست؟
پاسخ این پرسش آن است که روزه زمینهساز تقواست. به این معنا که اخلاص را در آدمی افزایش میدهد؛ چون روزه از اعمالی است که فقط روزهدار و خدا از آن اطلاع دارند و امری کاملا درونی است. از این رو امری نیست که دیگری از آن اطلاع یابد. به این معنا که میتوان در یک لحظه پنهانی روزه را خورد و افطار کرد و تنها خدا از واقعیت تحقق روزه فردی آگاه است.
به هرحال، روزه، اخلاص را در آدمیتقویت میکند که این خود آغاز رسیدن به تقواورزی است. از این جاست که آدمی کم کم با بهرهگیری از همین امر خود را به "حال اهل تقوا"و سپس به مقام متقین و تقوا پیشگان بالا میکشد و پس از میتواند آن چنان که باید و شاید از انوار هدایتی قرآن بهره گیرد.
به یک معنا، برای امور معنوی مراتب تشکیکی است. فرد برای رسیدن به مراتب بالا باید مراتب پایین را بگذراند. طفره در امور راه ندارد و این گونه نیست که فردی بدون طی کردن مرحله و مرتبهای به مرتبه بالاتر در آید. از این رو، برای این که فرد بتواند از انوار قرآن استفاده کند، باید به مقام متقین و تقواپیشگان برسد. برای رسیدن به این مقام نیز باید اول اهل تقوا شود و تقوا ورزد. برای این که بتواند تقوا ورزد و به عنوان تقواورز شناخته شود، باید روزه بگیرد. بنابراین گام نخست از اخلاص و رسیدن به مقام تقواورزی روزه گرفتن است. از این رو بر آدمیاست که به روزه اهتمام ورزد تا شاید بتواند خود را در جرگه تقواورزان(نه تقواپیشگان) در آورد. پس از آن میتوان امید داشت تا در یک فرآیندی (که تتقون و فعل بر این فرآیند بودن دلالت میکند) به مقام متقین در آید و تقواورزی به شکل مقام و اسم کامل تجلی یابد و در شمار متقین در آید.
امید آن است که پس از آن قرآن را چنان دریابد که صاحب آن دریافت و نور آن بر وجودش تجلی و راهش را روشن کند.
این که گفتم رمضان آغاز مسلمانی است از روست که تازه با روزه می توانیم خود را به تقواورزان شبیه کنیم تا کم کمک به جرگه متقین در آیم و پس از آن امید داشته باشیم که به عنوان مسلمانی سر سفره قرآن بنشینیم و از آن بهره بریم